ناگهان عـطرنـورنـازل شد همهجا پُرشد ازصدای علی
ولـبـی غـرق در تـبـسم شـد شکرصدبارازخـدای علی
بوسهباران شد ازلب ارباب صورت مصطفینمای علی
سیب سرخ حسین بـاریـد از بوسههایشبهگونههایعلی
سیـب سـرخ بـهـشـتـیان آمـد
روز زیـبـای هـرجـوان آمد
بـه عـلـی جـلـوۀ خــدا دادنـد بهجـمالش چه جلـوههادادند
به لـبانـش کمی عـسـل دادند و به چشمش نمک،جدا دادند
و بـه تـیــزی ابـروانـش هـم خـمی از تـیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیـمه شبـش خـوف دادند وهم رجا دادند
و به یمن حضور محـترمش خــانـۀ نـوررا صـفــا دادنـد
بـهخـرامـیـدنـش بـرایپـدر رنگ لبخـنـد شـوق را دادند
به عـلی هرچه خوبها دارند همه را یکبهیک،به جا دادند
و به حـق نـورعـالـمـین آمد
پــســر ارشــد حــسـیـن آمـد
رســم و آداب دلـبــری دارد شـیــوۀ رزم حــیــدری دارد
بـیـشتـر تا دل ازپـدر بـبـرد قــد و بــالای مـــادری دارد
نـور سـیـمـای فـاطـمی دارد خلق و خـوی پیـمبـری دارد بیسبب نیست اینکه حُسنشبا حـُسن یـوسف برابـریدارد
شیرمـرد عشیـرۀ خـورشیـد چـند تافـتـح لـشـکـری دارد
مثل حیدرفقط نه یک شیـوه شـــیــوههــای دلاوری دارد
مثل عباس مـرد میدان است بین سرهاعـلـی سـریدارد
اســد الـلـه یـا عـلــیاکــبــر
جـان اربـاب ما عـلـیاکـبـر
شب شب مستی و گدایی شد بـاز هم هـردلـی خـدایی شد
بـاز بــاران نــورمــیبــارد چه شب خوب وبا صفایی شد
دل دیـوانـهام بهشـوقعـلـی به هــوایحـرم هـوایـی شـد کربلا یک علی فقط کم داشت باحضورش چه کربلایی شد
نسل خـورشید با دو تا اکـبر غرق درنور و روشنایی شد
یک عـلیاکـبرش حسینی و یک علیاکبرش رضایی شد
یکدلم مـرغ کـربـلایی بود یک دلم مشهد الـرضایی شد
من گـدای هـمـیـشـه بیتـابـم
یـاامــام الــرئــوف دریــابـم